Friday, September 18, 2009

Ljubljana-شب اول

 لجوبلجانا ... لیوبلیانا ... لوب لیانا .... چند بار کلنجار رفتم ... چند بار پرسیدم .... چند بار تکرار کردم ... تا تونستم تلفظ درست پایتخت اسلونی رو پیدا کنم ... بعدها فهمیدم که اکثر آدمای کنفرانس هم ... همین مشکل رو داشتن ... خلاصه با هواپیمای ارزون قیمتی که بی شباهت به توپولوف  وطنی نبود ... عازم لوب لیانا شدیم ... هوا بارونی بود و   تکانها شدید ... چند کیلویی از بدن کم شد و جای انگشتان بر روی  دستگیره صندلی باقی ... تنها نکته امیدوار کننده ... لبخندهای مکرر مهماندار بود ... نوید رسیدن به مقصد میداد ... ما که امیدی نداشتیم

دو شب اول یه اتاق با استاد قسمت کرده بودیم ...  مشکل خاصی نباید میداشتیم ... تو  یک سال گذشته ...با خلق و خوی هم آشنا شده بودیم ... فردا  روز ارایه من بود ... خیلی ترجیح میدادم که روزهای بعد ارایه من باشه تا کمی با جو کنفرانس آشنا بشم ...اما از قضای روزگار ...اولین سخنران مقاله ها من بودم ... بعد از رسیدن به هتل ... با استاد رفتیم قدم زدن در شهر ... جمعه بود و من انتظار جمعیت بسیار بیشتری رو در خیابونا داشتم ... جواب استاد این بود که کل این کشور دو میلیون جمعیت داره و پایتختش حدود سیصد هزار نفر ... 
با نزدیک شدن به مرکز شهر ... میزان جمعیت هم زیاد میشد ... وسط شهر کانال بسیار بزرگ و قشنگی بود که اکثر کافه ها و رستورانها در دو طرف اون بنا شده بودن ... یاد زاینده رود خودمون به خیر ... از قضا چشم ما به قلیون هم روشن شد

No comments:

Post a Comment

Followers