Monday, December 28, 2009

پر

کتاب رو برداشته ام که تورقی کنم شاید ... مخم نمیکشد ... اصلا نمیتونم تمرکز کنم ... با خودم میگم الان کتاب حیف میشود ... کتاب دکتر رو باید با توجه خواند ... میخوام برم سراغ یه کتاب دیگه ... لای این کتابهای نخوانده ... کتابی آشنا میبینم ... کتابی به نام پر اثر ماتیسن ... یادم آمد ... سالها پیش از این در دوران پرشور دبیرستان ...این کتاب رو خوندم ... در اون دوران که حظی وافر برده بودم ... حالا دوباره کتاب رو گرفتم دستم ... جریان کلی کتاب ... فضای عشقی است امروزی ... که عاشق داستان همه چیزش رو فدای موفقیت معشوق میکند ... کتاب رو میخوانم اما هیچ احساس خاصی ندارم ...همینطور میخوانم و میخوانم ... همچنان حس خاصی ندارم ... یاد اون دکلمه معروف افتادم ... به آرامی آغاز به مردن میکنیم

بگذریم

اصرار به بیدار موندن در حالیکه خیلی خوابم میاد ... از اون دسته اذیتاییه که دارم ازش لذت میبرم

گذشتیم



Sunday, December 20, 2009

نشانه خود-آ

خرم آن روز کزین منزل بی جان بروم ... راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب ... من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
...
نذر کردم گر از این غم بدرایم روزی ... تا در میکده شادان و غزلخوان بروم
...

 

Saturday, December 19, 2009

اندریاس

مممم ... بدترین خبر غیروطنی که تا الان میشد شنید  رو  شنیدم ... وقتی چند ماه پیش خبر رد شدن مقاله رو شنیدم ... به استاد گفتم ... مهم نیست ... رد شدن برای من فانه ... واقعا هم همینطور بود ... به نظرم اتفاق خاصی نیفتاد ... اما قضیه این خبر ... یه کم فرق میکنه ... اولش که شنیدم ... خوشحال شدم ..بعد ناراحت شدم ... بعد فکر کردم ... بعد دوباره فکر کردم ... خلاصه ... یه حس خاصی که وقتی رفیقت ترکت میکنه ... سراغت میاد ... به من ایمیل زده ...در کنار حرفای آکادمیک  سخن از گرفتن موقعیت جدید از داشنگاه کمبریدج گفته و این که سرگروه قسمت داروشناسی شده و تو خود بخوان حدیث مفصل ...سریع چک کردم که تا آپریل چه قدر مونده ...۴ ماه ... همش چهار ماه ... به نظرم خیلی کمه ... سریع ایمیلش رو جواب دادم ... گفتم ... در کنار این که خیلی خبلی خوشحالم و تبریک میگم ... از صمیم قلب ... در حالیک سعی میکردم احساساتی نشم ... گفتم از صمیم قلب  دوس دارم همکاریمون ادامه پیدا کنه ... اندریاس ... استاد خوبی بود ... خیلی خوب 

چه قدر ازش خاطره دارم ... بیشترش خنده دار

 

Wednesday, December 16, 2009

اسلام منهای عرب

ایرانی قرن اول ... تشنه شعارها و اصولی است که اسلام بیان میکند ... اما تسلط عرب را بر خود و جامعه و ملت خود نمی پذیرد ... اینان  شعار اسلام منهای عرب را در بهترین مکتبی که میجستند (تشیع) پیدا کردند
تشیع ... اسلامی است که ضد تسلط عرب است

از خودم: تا همینجا کلی از سوالاتم رفع شد ... دکتر جون دمت قیج




Tuesday, December 15, 2009

بازشناسی هویت ملی مذهبی

یکی از خوبی های زندگی در غربت ... اینه که هوس میکنی به سمت کوازشن مارکهای ذهنت بری ... یکی از همین سوالات که همیشه توی ذهن من وول میخورد ... نحوه ورود اسلام به ایرون بود ... این که چطور یه ملتی با اون پیشینه فرهنگی ... در مقابل ایدیولوژی اسلام  آغوشش رو باز میکنه و نتیجش همین میشه که ما بهش گرفتاریم ...کتاب بازشناسی هویت ایرانی--اسلامی ...اثر دکتر علی شریعتی ...در همین راستاس ... به مرور فرازهای از این کتاب رو خواهم نوشت

از کتاب
مردمی که اجازه تحصیل حتی به پول خودشان رو نداشتند ... در برابر شعارهای اسلام خود به خود تسلیم میشدن ... برای این که توده مردم غیر از روشنفکر است ... زیرا توده فقط به دنبال حرفی میرود که به درد زندگیش بخورد و به دنبال ملاک حق و باطل نیست ... توده به این فکر است که آیا فلان حرف و غیره مرا از محرومیت و فشار میرهاند؟ در چنین صورتی همان حرف حق و درست است ... به عنوان مثال در آفریقای امروز ... یک سیاه به دنبال دینی نمیرود که  علمی تر و منطقی تر باشد ... بلکه به دنبال دینی میرود که شعارش برابری و برادری میان سیاه و سفید است ... بنابر تحقیقات ... در آفریقا از هر ۵ نفری که دین عوض میکنن ...۴.۵ نفر به اسلام میگروند ... اسلام تنها به خاطر شعارهایش پیشرفت میکند
صفحه ۷۸ کتاب
این بحث همچنان ادامه دارد


Tuesday, December 8, 2009

قهوه

یادت باشه ... بعد از شام ... قهوه اصیل نخوری

Sunday, December 6, 2009

خوش - حالم

خوش حالم که هنوز هم میتونم نیم ساعت تموم ... پشت تلفن به حرفات بخندم ... خوش حالم

روز ـ شمار

خرد میشوی ... وقتی میبینی یکی اون دور دورا ... روزشمار سفرتو داره
یک سال و یک ماه و نه روز

Followers