Friday, December 5, 2014

آلزایمر تاریخی

صحبت از ایران باستان که میشه، احتمالا هممون با یک غرور زیر پوستی یادی از کوروش و داریوش (و حتی خشایارشا) می کنیم. بعد با بزرگنمایی شروع به ذکر "اولین ها" توسط این عزیزان می کنیم. اولین منشور حقوق بشر ... اولین کسی که مالیات وضع کرد ... اولین کسی که شکست خوردگان جنگ را به بردگی نگرفت و الی آخر ... از اینجای تاریخ به بعد برای ما مجهول است ... خبری نیست ... یادی از جانشینان خشایارشا نمی کنیم! صحبتی از رویه پادشاهان بعدی هخامنش نمی کنیم و الی آخر ...
برداشت من پس از خوندن کتاب سرزمین جاوید به این شکل تغییر کرد که پس از خشایارشا، رویه ای که کوروش و داریوش بنیانگذار آن بودند از بین رفت و حکومت پادشاهی ایران، نمونه ای از سایر پادشاهان تاریخ شد. اینجاست که دیگر چیزی برای افتخار کردن وجود ندارد ... باید خود را به فراموشی تاریخی بزنیم. اصولا ما چیزی بعد از خشایارشا یادمان نمی آید ... مرا با توهم شیرین کوروش و داریوش تنها بگذارید :)







Wednesday, October 29, 2014

سرزمین جاوید

هرچند که نظر مثبت به کتابهای ذبیح اله منصوری ندارم ولی با پیشنهاد جدی دوستان، خوندن کتاب "سرزمین جاوید" را شروع کردم. جلد اول آن در مورد به حکومت رسیدن کوروش، کمبوجیه و در نهایت داریوش است. نکته ای که خیلی به چشم میاد، عدم عادت ایرانیان در تاریخ نویسی است. تقریبا تمامی نقل قولها در  این کتاب از زبان مورخان یونانی است. کتاب در خیلی موارد با جزییات زیاد به تعریف از ایرانیان باستان می پردازد و در خیلی موارد توهم شیرینی به خواننده القا میشود که اصولا اجداد ما از بشر امروزی بیشتر پایبند به حقوق بشر و امثالهم بوده اند!
در قسمتی از کتاب اشاره میشود که ایران 200 سال تحت سلطه یونان بوده و در تمام این مدت زبان رسمی مملکت زبان یونانی بوده است. ناخودآگاه یاد کتاب 2 قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب افتادم و این که چطور با وجود یک زبان رسمی بیگانه (عربی در آن برهه)، مردم ایران در زبان و فرهنگ بیگانه هضم نشدند!
از این کتاب بیشتر خواهم نوشت:)
 
 


Monday, October 20, 2014

آمار در چهار راه اول

به دلیل جابجایی اساتید در ترم آینده، مجبور به ارایه درسی به نام "تحلیل مقدماتی داده" برای دانشجویان لیسانس شدم. فضای کتاب بیشتر آماری است و اسم کتاب مرجع آن هم "آمار در چهار راه اول" است. خاطره ای که از خوندن و ارایه این کتاب/درس  برای من زنده شد، خاطرات نوشتن گزارشات آزمایشگاه فیزیک یک در دانشکده فنی بود! در آن دوره بدون هیچ ایده ای در مورد مباحث آماری مربوطه، انواع خطا رو حساب می کردیم، رگرسیون می زدیم و در نهایت تی تست می گرفتیم. 

در بازگشت به وطن، شاید باید پیشنهاد کنم که درس "تحلیل مقدماتی داده" پیش نیاز آزفیزیک 1 شود!

Sunday, October 5, 2014

دوستی در غربت

از عجایب زندگی در غربت اینه که دوست (صمیمیت) ارتباطش رو با تو و سایرین قطع میکنه و وقتی دلیلش رو میپرسی اظهار میکنه که:
رفت و آمد زیاد با دوستان ایرانی مانع اینتگره شدن با فرهنگ و مردمان اینجا میشه و باید روابطم رو با دوستان ایرانی قطع کنم تا بتونم دوستان خارجی بیشتری داشته باشم.
ما هم فقط زیر لب میگیم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم


Friday, September 26, 2014

بادمجان

از ابتکارات مردمان ونیز قراردادن بادمجان و کدو بر روی پیتزا و پاستا بود که به مزاج ما بسیار خوش آمد.

به قول دوستی، ما همه در تعجبیم که چرا بادمجان در زمره میوه (غذا) های بهشتی ذکر نشده!

 

Tuesday, September 2, 2014

بسیار درس باید داد ... تا پخته شود استادی

نزدیک به 10 سال از زمانی که استاد وارد کلاس شد ... چهار زانو روی میز نشست، شروع به خواندن شعری کرد، یخ جلسه اول رو شکست و در نهایت شروع کرد به درس دادن ...گذشت.
 داده چیست ... اطلاع چیست ... درس پایگاه داده درمورد چیست و الی آخر
امسال بعد از 10 سال در کسوت مقام ایشان در کلاس درس وارد شدم ... هرچند که جسارت چهارزانو نشستن روی میز و شکستن یخ جلسه اول رو هنوز پیدا نکرده ام.




Thursday, August 21, 2014

اومدیم هلندی یاد بگیریم ...انگلیسی هم یادمون رفت!



زبان هلندی زبان خوش آوایی نیست! حتی بر خلاف تصور عموم از زبان آلمانی هم (به عقیده من) بد آواتر است ... تقریبا همه چیز "خ" تلفظ میشود مگر این که خلافش ثابت شود ... مثلا اسکول (مدرسه در انگلیسی) می شود اسخول .... الی آخر ....
در میان کلمات بد آوای هلندی، من به صورت عجیبی با دو اصطلاح ارتباط برقرار می کنم تا حدی که به جای معادل های انگلیسی (و حتی فارسی) از آنها استفاده میکنم. اولین اصطلاح خین ایده (geen idee) است که به معنای "ایده ای ندارم" و یا همون Have no Idea است و اصطلاح دوم خراخ خدان (graag gedaan) به معنای خواهش میکنم و یا همون You are welcome.


Friday, August 15, 2014

چشمها را باید بست، رفاقت ها را حفظ باید کرد

در فضای غربت که خبری از خانواده و دوست و آشنای سابق نیست ... تمرین میکنی ... یاد میگیری ...کم کم میشه جزیی از جهان بینیت .... که چشم هاتو به روی خیلی از رفتارهای عجیبت رفقات ببندی که مبادا ترک بردارد چینی نازک ارتباطتون ... در غربت ... حدس زدن این که چی در ذهن رفقات میگذره (حداقل برای من) کار آسونی نیست
!



Saturday, August 9, 2014

مصدق

هر بار که سری به وطن میزنم، ژانری انتخاب میکنم و بر اساس اون کتاب های مربوطه رو خریداری میکنم. این سری ژانرم دکتر مصدق و دکتر فاطمی بود. کتاب های زیر رو خریدم و خوندم. 2 نکته منفی که در کتاب ها تو ذوق میزد یکی سانسور بود که من با دانش اندکم متوجه می شدم که خیلی از مسایل پوشش داده نشده و نکته دوم، کپی کردن متن کتاب ها از روی یکدیگر، که من اصلا انتظار نداشتم. از نکات مثبت هم گرفتن جوابی برای این که چرا ما به این روز افتادیم!
در میان کتابهای که من خوندم مورد  "مصدق در پیشگاه تاریخ اثر محمود طلوعی" به نظر جامع تر از سایرین اومد. عکس روی این کتاب اولین عکسی است که من در وبلاگم آپلود میکنم و خود گویای فراز و نشیب تامل برانگیز این کتاب است. این کتاب قویا توصیه میشود.
1- مصدق در پیشگاه تاریخ اثر محمود طلوعی
2- خاطرات و تالمات مصدق اثر دکتر مصدق
3- الماس های تاریخ ...دست نوشته های دکتر فاطمی
4- زندگینامه دکتر فاطمی ... اثر دکتر نصراله شیفته

Followers