Saturday, December 19, 2009

اندریاس

مممم ... بدترین خبر غیروطنی که تا الان میشد شنید  رو  شنیدم ... وقتی چند ماه پیش خبر رد شدن مقاله رو شنیدم ... به استاد گفتم ... مهم نیست ... رد شدن برای من فانه ... واقعا هم همینطور بود ... به نظرم اتفاق خاصی نیفتاد ... اما قضیه این خبر ... یه کم فرق میکنه ... اولش که شنیدم ... خوشحال شدم ..بعد ناراحت شدم ... بعد فکر کردم ... بعد دوباره فکر کردم ... خلاصه ... یه حس خاصی که وقتی رفیقت ترکت میکنه ... سراغت میاد ... به من ایمیل زده ...در کنار حرفای آکادمیک  سخن از گرفتن موقعیت جدید از داشنگاه کمبریدج گفته و این که سرگروه قسمت داروشناسی شده و تو خود بخوان حدیث مفصل ...سریع چک کردم که تا آپریل چه قدر مونده ...۴ ماه ... همش چهار ماه ... به نظرم خیلی کمه ... سریع ایمیلش رو جواب دادم ... گفتم ... در کنار این که خیلی خبلی خوشحالم و تبریک میگم ... از صمیم قلب ... در حالیک سعی میکردم احساساتی نشم ... گفتم از صمیم قلب  دوس دارم همکاریمون ادامه پیدا کنه ... اندریاس ... استاد خوبی بود ... خیلی خوب 

چه قدر ازش خاطره دارم ... بیشترش خنده دار

 

No comments:

Post a Comment

Followers