داستان شیخ صنعان و زیباروی ترسایی رو حتما شنیدین ... حتما هم میدونید که به نظر میاد جنبه تاریخی نداره و شیخ عطار فقط از جنبه اخلاقی در منظومه خود منظوم کردن ... اما قشنگ ترین قسمت داستان ... البت به نظر من ... برمیگیرده به زمانی که مریدای شیخ ...سعی میکردن که شیخ رو منصرف کنن ... پرسش و پاسخ شیخ با مریدان جالب است ... من که سعی کردم تاتر گونه بخونم ... شیخ در وسط ... مریدان زود مویز شده ... دایره وار در اطراف ... صدای دف هم میاد
مرید اول - شیخ تسبیحت کو؟ کارت بی تسبیح راست نمیشود
شیخ- گفت تسبیح بیفکندم ز دست ... تا توانم بر میان زنار بست
مرید بعدی-به خدا روی آور و توبه کن
شیخ- گفت کو محراب روی آن نگار ... تا نباشد جز نمازم هیچ کار
مرید بعدی- شیخ برخیز و در خلوت سجد کن
شیخ- گفت اگر بت روی من آنجاستی ... سجده پیش روی او زیباستی
مرید بعدی-پشیمان نیستی شیخ؟ درد مسلمانی نداری ؟
شیخ-گفت کس نبود پشیمان بیش از این ... تا چرا عاشق نبودم پیش از این
مرید بعدی-شیطان تو را از راه به در کرده است
شیخ- گفت گر دیوی که راهم میزند ... گو بزن چون چست و زیبا میزند
مرید بعدی- یاران قدیمی از تو رنجورن
شیخ-گفت چون ترسا بچه خوشدل بود ... دل زرنج این و آن غافل بود
مرید بعدی- با یاران بساز تا امشب به سوی کعبه برویم
شیخ-گفت گر کعبه نباشد دیر هست ... هوشیار کعبه ام در دیر مست
مرید بعدی- به امید بهشت بازگرد
شیخ-گفت چون یار بهشتی روی هست ... گر بهشتی بایدم این کوی هست
صدای دف ... فاصله میان تو صحنه ... صحنه نو
این مصاف خیلی زیبا توصیف شده با فضای تأتری که بهش داده شده
ReplyDelete