Saturday, November 7, 2009

زمانی برای نفس کشیدن

سالها پیش از این ... دوران پرشور جوونی... عضو گروهی بودیم که دستاوردهای علمی از سر و کولش میریخت زمین ... در میان تعجب همگان ... ترک کردم گروه رو ... در عوض ... هیچ   نکردم ... نه دستاورد شبه علمی افزودم و نه هیچ چیز دیگر ... پنجشنبه ها ... در اتاقم ... میشستم ... موزیک گوش میکردم ... فیلم میدیدم  ..تخمه ای هم بود ... البت از نوع جاپونیش ... بهشتی میشد بر پا ... خیال رو میگذاشتم راحت به هرجا که میخواهد سرک بکشد ... بسیار حس بهتری داشتم ....الان شنبه ها دارم دوباره همون حال و هوا رو تجربه میکنم ... البت اگر این  حرص روزگاربرای انجام دادن کارها بزارد ... پنجره ها رو باز کن ...بی خیال عشق شو ... کتاب در دست ... لمیده بر تخت ... همراه با چایی نبات ... حالشو ببر

No comments:

Post a Comment

Followers