Thursday, November 19, 2009

خداحافظ آقای چیپس

از کتاب
و چیپس که حالا عادت داشت حرفش را با هوم- هوم های مکرر ببرد ... به او گفته بود ... کولی تو--هوم-- نمونه ممتازی از --هوم--سنت خانوادگی هستی. من پدربزرگت را به خاطر دارم--هوم--هرگز نفهمید مفعول بیواسطه چیست. چه شاگرد احمقی که پدربزرگت بود. و پدرت هم-- هوم--که خوب یادم هست پشت آن نیمکت آخری در کنار دیوار مینشست. دست کمی از پدربزرگت نداشت. ولی اعتقاد راسخ دارم که تو ...کولی عزیز--هوم--احمق ترین عضو خانواده ای ....موج خنده شاگردان

خداحافظ آقای چیپس ... بیانگر معلمی کردن به اندازه نیم قرن در مدرسه ای در انگلستان است
به نظر من کتاب در عادی ترین حالت یه کتاب قراردارد ... از جملات پیچیده و ادبی و جالب ... خبری نیست ... زندگی یه معلم واقعی است ... همین و بس ... اما تو خوندن این کتاب ۱۲۰ صفحه ای ... احساس خستگی نمیکنی ... هرچند ... برخلاف تبلیغی که شنیدم ... حس شاهکار هم بهش ندارم



No comments:

Post a Comment

Followers