Friday, March 19, 2010

روز اول- روز دوم

هتل کمی عجیب می نمود ... اولین نکتش این بود که مثلا من انتظار داشتم اتاق ۲۳۰ طبقه دوم باشه ... ولی دو طبقه زیر زمین بود ... یا مثلا راهرو بیشتر شبیه باغ وحش بود ... انواع و اقسام حیوانات خشک شده رو گذاشته بودن توی راهرو ...  از قضا چشممون به کرگدنی روشن شد که گردنش اندازه کل بالاتنه ما بود ... خلاصه شنیدیم که امکانات سونا و استخر و غیره هم داره ... اما بعد از کنفرانس تقریبا بیش از نود درصد ملت از این امکانات استفاده نکرده بودن ... نتیجه اخلاقی اینه که گول این ستاره ها و امکانات جانبی رو نخوریم ... بگذریم

ارایه های صبح همه سراپا گوش بودن ... میانگین سوالاتی که از هر نفر میشد ۴-۵ تایی میشد ... به مرور سوالات کم شد ... بطوری که در روز دوم خبری از سوال نبود و وقت اضافه میومد ... من به روبرت میگفتم که به نظر میاد که خوب تصمیمی گرفتیم که کنفرانس رو زود ترک کنیم ... چون از تعداد سوالات معلومه که ملت هم کمی خسته شدن 

به نظرم در حالت کلی ... کنفرانس نکته جدیدی نسبت به موارد مشابه نداشت ... مثلا به نظر من همچنان قشر خانم ... اصرار دارن که با صدای پایین ارایه کنن به طوریکه از ردیف دوم به بعد به سختی شنیده شوند ... شوخی های بالای هیجده هم بعضا در ارایه ها بود که به نظرم ملت با نخندیدن به اونا ... فیدبک خوبی به ارایه کننده ها دادن  ... یکی از شرکت کنندگان آلمانی ... وقتی صحبت میکرد ... من رو یاد فیلم غلاف تمام فلزی اون خودا بیامرز مینداخت ... وقتی فرمانده فحش میداد و بقیه میگفتن ...بله قربان ... توی تمام مدتی که حرف میزد ... هوس میکردم که بلند شم و داد بزنم ... بله ... بله قربان ... برخورد رسمی و نظامی وار آلمانیا با خدمتکارا ... برام جالب بود .. در حالیکه همین گروه وقتی توی جمع دوستانه بودن ... شاد و صمیمی به نظر میومدند!



No comments:

Post a Comment

Followers