Friday, December 24, 2010

همه نام ها ... ژوزه ساراماگو

خوب مسلما وقتی آدم اثر تحسین برانگیز کوری اثر ژوزه ساراماگو رو میخونه ... خیلی تحریک میشه که آثار دیگر این نویسنده رو بخونه ... همین دلیل قوی باعث شد که شروع به خوندن کتاب همه نام ها بکنم که گویا برنده جایزه نوبل سال ۱۹۹۸ هم هست.


کتاب روایتگر زندگی یک منشی ساده بایگانی کل به نام آقای ژوزه است که به نظرمن ... در نتیجه تنهایی و از قضای روزگار ... به زندگی خانمی علاقه مند میشود و در نهایت قسمت های مختلفی از شخصیتش امکان بروز پیدا میکنه ... در حالیکه در انتهای داستان ... همانند اوایل داستان ... شناخت کاملی از خود زن ندارد ... توی این پروسه شناخت ... که در کتاب گاها تعبیر به شناخت معشوق ناشناخته میشود ... تنها شخصیت خود منشی پرورش پیدا میکنه ... در انتهای کتاب ... ژوزه بسیار جسورتر و با معرفت تر از ابتدای داستان است و تکلیفش با خود و زندگیش مشخص تر

حقیقتش موقع خوندن کتاب ... متوجه شباهت عجیب این داستان با کتاب آداب بی قراری شدم ... در هر دو کتاب ... شخصیت اول داستان فردی تنهاست که برای وقت گذرانی ... نسبت به زندگی سایر افراد کنجکاوی نشان میدهد. توی کتاب همه نام ها این قضیه محور اصلی میشود و در کتاب آداب بی قراری قضیه فرعی


از کتاب همه نام ها صفحه ۱۹۶
دکتر با حالت پر طمطراقی گفت ... آقای ژوزه ... تنهایی هرگز همدم خوبی نیست ... تقریبا تمام غم های بزرگ ... وسوسه های بزرگ و اشتباهات بزرگ نتیجه این هستند که آدم در زندگی خودش تنهاست. من غمگین نیستم آقا ... یعنی غمگین به معنای واقعی کلمه نیستم شاید من ذاتا کمی اندوهگین باشم اما این که عیب نیست

از کتاب آداب بی قراری صفحه ۱۱۹
یک بازی بامزه و وقت پرکن برای آدمی مثل اوکه گاهی بدجور گه گیجه میگرفت از داشتن این همه وقت زیادی و نمیدانست چه طور خرجش کند ... ته سیگارش رو مثل تیله پسر بچه ها شوت کرد توی جدول خیابان و نگاه کرد به آدم ها تا یکی را انتخاب کند ... به فوج آدم ها و تنوع ریخت شان که دقت کرد فهمید انتخاب آسان نیست به خصوص که هیچ ملاک و معیاری نداشت ... تصمیم گرفت همه چیز را بسپارد به تصادف محض و اولین نفری که کیف سرمه ای ... سیاه یا کرم رنگ دستش نباشد ... دنبال کند


No comments:

Post a Comment

Followers