Friday, February 25, 2011

خاطرات ساده ... you marry your supervisor

روزای اول دوران دکترا ... چند تا کارگاه عملی گذاشتن برامون ... از نحوه ارتباط با استاد راهنما بگیر تا مدیریت زمان و نحوه ایجاد شبکه در کنفرانس ها ... در یکی از همین کارگاههای عملی یه استاد دانشگاه دعوت کرده بودن که کلا انتظاراتش رو از دانشجوی دکترا بگه ... استاد جملشو اینطوری شروع کرد

You marry your supervisor for 4 years

بعد ادامه داد که دوران دکترا ... تنها دوران آکادمیکیتونه که یه استاد ... شخصا ... به شما فیدبک میده و
باید حسابی قدر این فیدبکهای شخصی رو بدونید و استفاده کنید

بگذریم

یه ماهی میشه که استادم برای یه کار تحقیقات مشترک با بچه های وکا رفته نیوزلند ... خبردار شدم که زلزله ای نیوزلند رو لرزونده و خسارت و نگرانی و دلهره و ... خلاصه ایمیلی زدیم به استاد ...

که نگارا یک دم نظر کن حال ما بنگر ...

استاد هم با عذرخواهی که چرا زودتر خبر نداده ... سلامتیش رو به ما اعلام کرد ... خلاصه دلمان آرام گرفت


No comments:

Post a Comment

Followers