Thursday, July 2, 2009

کارگر اخراجی ... ادبیات

خیلی ناراحته ... حسابی شاکی ... اشک رو به راحتی میشه  تو چشاش دید ... یه پرتقالی اصیل ... برخورد زیادی نداشتم باهاش ... ولی مثل این که ... این خصوصیت پرتقالیاس که زود صمیمی میشن ... از استادش شاکیه ... اشکشو تو  جلسه صبح در اورد ... بعدازظهر زنگ زده بود بهش ... ازش عذرخواهی کرده بود ... عجب استادای پیدا میشن ... ازش میپرسم ... عزیز دل برادر ... تو نهایت سعی خودت رو کردی .... با سر جواب بله میده ... بعد با خنده میگم ... پس مشکلت چیه ... نهایتش ... اخراج میشی ... خیلی حال میده ... من تو عمرم ..کلی ازشرکتا ... اخراج شدم ... اصلا بچه ها به من میگفتن کارگر اخراجی ... حالی می بردم ... خندش گرفته ... ادامه میدم که قراره . آخر امسال هم اخراج شم ... تاکید میکنم ... تا زمانی که تمام سعیتو به کار میگیری .... هیچ موقع ... هیچ اتفاق بدی نمیفته ... راضی نیست ... خوب نباشه ...مشکل اونه ... دیگه دندوناشم پیداس ... منم خوشحال
بگذریم 
این خارجیای عزیز ... خیلی بیش از اون چیزی که فکر میکردم ... با ادبیات ما آشنایی دارن ... حداقل در سه مجلس متفات ... این پدیده رو دیدم ... مضحک ترینش ... این بود که یه بابایی از من پرسید ... چرا در کتابای ترجمه خیام ... به جای لفظ شراب از لفظ تریاک استفاده کردن ... من ... یه چند ثانیه هنگ کردم ... بعد خندیدم ... بعد دلایل ممنوعیت شراب رو توضیح دادم ... تو دلم میگم ... سانسور تا این حد! خدا خودش  ادبیات ما رو  حفظ کنه

...


 ...

3 comments:

  1. ادبیات که خوب جاییه برای ....
    مبارک باشه کارگر اخراجی
    .
    .
    .
    کارگر اخراجی
    آماده ایم
    آماده
    ...

    ReplyDelete
  2. سلام بر کارگر اخراجی
    خونه جدید مبارکه
    شنیدم از 360 اخراج شدی درسته؟

    ReplyDelete
  3. ببین کارگر اخراجی
    تو آخر با اين کارات يکی رو اونجا جوونمرگ میکنی؟
    کوول-بازی در نیاری اخراج شی حسین؟
    به خدا اگه من ایران بودم مگه از جنازه م رد شی بذارم پاتو بذاری تو کشور!!

    همونجا میمونی سر خودتو گرم میکنی، فهمیدی؟!!!
    :D

    ReplyDelete

Followers