Sunday, May 1, 2011

سید ... شبهای هجر رو گذراندیم و زنده ایم

سید ...
شروع دوستی من و سید به سال ۸۰-دوران پیش دانشگاهی برمیگرده ... زمانی که همه تو فکر کنکور و تست و غیره بودن ... من و سید کتابای قشنگ مبادله میکردیم ... عصرا فوتبال میزدیم ... خلاصه بهترین خاطره ها رو توی پراسترس-ترین دوران رقم زدیم ... من همیشه از یاد اون دوران لذت میبرم ... بگذریم ... سال بعد ... هر دو دبیر همان مدرسه شدیم و باز هم همکار ... من ریاضی و سید فیزیک ... توی اردوی مشهد ... هرکدوممون مسیولیت ۱۰ شاگرد رو قبول کردیم و باز هم خاطره های کم نظیر ... عقاید سید خیلی مذهبی تر از من بود ... شیطونی ها و شوخی های من رو چنان مثبت برداشت میکرد که من همیشه چند ثانیه ای هنگ میکردم ... بگذریم


یکی از برنامه های سفرم به وطن دیدن سید بود ... چند سالی بود که خبری ازش نداشتم ... قراری گذاشتیم و دیده امان به جمال شمس زندگیمان روشن شد ... چند ساعتی صحبت کردیم و گپ زدیم ... و چه دل پری داشت از زندگی آکادمیک ... تقریبا شوک زده شدم ... وقتی شنیدم ... زلال ترین پسری که من میشناختم ... ستاره دار شده ... به رغم داشتن چندین مقاله معتبر از تحصیلات مقطع بالاتر محروم ... گفتمش دیگر هیچ مگو ... بگذریم ...

عنوان تز سید: معرفت شناسی سینمای دینی از منظر حکمت هنر

اسلاید ۴:
تقدیم به
شازده کوچولو ...
و برادرم ..

اسلاید آخر:
شب های هجر رو گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

No comments:

Post a Comment

Followers