Monday, July 12, 2010

به خاطر یک لبخند نازنین

دارم با سر رسید ور میرم ... جولای زوده ... بهتره به یه ریزالت هرچند کوچولو برسم بعد به استاد بگم که میخوام برم وطن ... آگوست میفته توی ماه رمضون شاید هوس کردیم یه مسافرت بریم حالا تو ماه رمضون که نمیشه ... سپتامبر که کلاسا شروع میشه و اول سال تحصیلی نمیتونی بگی که نیستی ... همه این کارا ... فقط به خاطر یه لبخنده که وقتی میشینه رو لبای مامان بابا ... اینگاری دنیا رو به من دادن .. امیدارم اواخر تابستون قسمت بشه بریم وطن



No comments:

Post a Comment

Followers

Blog Archive