Monday, September 20, 2010

خاطرات ساده ... کنفرانس محبوب ... روز دوم

امروز اولین روز رسمی کنفرانس بود ... در مقایسه با سال گذشته کاملا فرق یه کار حرفه ای با کار آماتور رو آدم متوجه میشه ... سال پیش کنفرانس در هتل چند ستاره ای برگزار شد که سالن های بسیاری برای کنفرانس داشت و خدمه برای این کار کلی آموزش دیده بودن ... امسال کنفرانس در یک مکان تاریخی و توسط یه مشت جک و جوون دانشجو برگزار میشه ... صبح ساعت ۹ در سالن ما قفل بود و ما همگی منتظر بودیم که عزیزی کلید بیاورن و در رو باز کنن ... ایام پذیرایی هم نسبت به سال پیش تغییر محسوسی داشت ... سال پیش تغذیه و ونوشیدنی رو طوری طرح ریزی کرده بودن که ما بتونیم به راحتی برداریم و به داخل سالن ببریم و هرزگاهی گلویی تازه کنیم ... امسال نوشیدنی ها در لیوان و خوردنی ها در ظرف چیده شده بودن ...خلاصه برای تر کردن گلو در خلال ارایه ها باید از آب سرد کن استفاده میکردیم ...
بگذریم

برنامه کنفرانس خیلی فشردس و من فعلا از این شهر فقط مسیر بین هتل و محل کنفرانس رو گشتم ... بیشتر از هر مغازه ای ... مغازه میوه فروشی و داروخانه دیدم ...توی مسیر ۱۰ دقیقه ای من ... حداقل ۴ میوه فروشی و ۳ داروخانه هست ... مغازه ها بر خلاف شمال قاره سبز تا حدودای ۹ شب باز هستن و زندگی بعد از ساعت ۶ عصر همچنان ادامه دارد ... یکی از بچه ها میگفت ... اگر خواستی چیزی بخری حتما چونه بزن که قیمتاشون اصلا واقعی نیست



No comments:

Post a Comment

Followers

Blog Archive