Thursday, September 23, 2010

خاطرات ساده ... کنفرانس محبوب ... ماتحتت رو زمین بگذار

مادربزرگم ... مهربوووونترین موجودی که تا به حال دیدم و خودا سایه با عزتش رو ... رو سر ما حفظ کنه ... وقتی میدید بچه ای زیاد تو اتاق ورج و وورجه میکنه ... میگفت مادر جان ماتحتت رو زمین بگذار ... خستگیتو بگیر ... بعد پاشو دوباره از اول شروع کن ... این مدت که اینجا هستم ... واقعا نیاز دارم که یکی بیاد به من بگه ماتحتت رو برای یه مدت زمین بگذار ... کمی از نشستن و به هیچ فکر کردن لذت ببر ... بگذریم

برنامه های کنفرانس بسیار فشرده پیش میره ... سخنرانان دعوت شده اکثرا از آمریکا هستن و موضوعات جالبی رو بحث میکنن ... به نظر من هر سال یه موضوع بیشتر روی بورسه ... سال پیش موضوعات خیلی روی ''پیش بینی چند برچسبی'' بودن ...امسال سخنرانیای زیادی حول وحوش روباتیک و گراف هستن ... این شاید میتونه به کمیته داورا ربط داشته باشه که هر سال از چه موضوعاتی خوششون بیاد ... من که کلا با این رویه سلیقه ای توی کنفرانسا مشکل دارم

باز هم بگذریم
دیشب ... شام کنفرانس رو در این محل خوردیم ... بعد از شام در هوای بهاری و دونفره اینجا هوس کردیم که پیاده به سمت خونه حرکت کنیم که با استقبال دو نفر از دوستان مواجه شد و همگی بعد از نیمه شب به هتل رسیدیم ... امروز هم از صبح کنفرانس بودم ولی خوب ... درصد خوبی از شرکت کنندگان رو در کنفرانس ندیدم ... آفت برگزاری کنفرانس توی شهرهای خیلی توریستی این میشه که احتمال پیچونده شدن کنفرانس توسط شرکت کنندگان زیاد میشه ... صبح دو سالن اصلی خالی بود و مسیولین برگزار کننده از ما خواهش میکردن که از دوستانمون درخواست کنیم در جلسات فردا شرکت کنند




No comments:

Post a Comment

Followers

Blog Archive